Quantcast
Channel: شعرنامه
Browsing all 20 articles
Browse latest View live

بی حد و مرز

آنقدر به من نزديک شد که از خود بی خود شدم،و آنقدر از خود بی خود شدم که در من نفوذ کرد،آنقدر وارد شدکه دیگر عادت شد...و اکنون در تنهایی عمیق محتاج نوازشم.شهبد 12-05-90

View Article



Image may be NSFW.
Clik here to view.

دیدار

تن من جان دوباره می خواهد،جسمم را رها کن.عالمی تازه می خواهم،فکرم را رها کن.حرف امروزم نیست،سالهایت می گوییم.فاحشه امشب به دیدارت نمی آیم.شهبد 12-5-90

View Article

نیاز

همچو نیاز آب به تشنه لب،نیاز باران به کویر،نیاز پرواز به پرنده،نیاز خالق به مخلوق،نیاز هوا به آدم،همچون نیاز عشق به انسان،دست من به لمس وجودت نیاز دارد.شهبد 15-5-90

View Article

آموخته هایم

امروز آموختم اگر می خواهم با دیگران باشم نباید خودم باشم.

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

درد

درد من خیانت نیست،تن من به قیمت نان شبم چوب خورد.

View Article


Image may be NSFW.
Clik here to view.

زخم شبانه

اگرچه زخم وحشیگری های شبانه بر بدنش روح را می آزرد،اما مطمئنم قلبش باکره بود.

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

فلش

زمانی که انسان در هنگام عبادت به کمی راهنمایی مذهبی نیازمند است ، فلشی بر روی سقف اتاق ، به سمت خدا اشاره می کند .

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

شرطی

من خودم را سالهاست می فروشم شرطی،روزی بهر نان،شبی هم رسمی،بی سبب عیب نزار،من اگر خاموشم،لب من سوخته استاز بوسه های جبری،روزگاری من هم ،آبرویی داشتم،مفت باختمش،همه چی را شرطی.

View Article


شکست تن

و چه تلخ است زخم هر خاطره را بوسيدنتخم عشق را پاشيديم،يخ را آب کرديم و آب را نوشيديمبوسه ي جانانه را چسبيديمعشق را پشت سنگر حفظ کرديمخانه را امن کرديم و يک عمر خوابيديمخورشيد را آباد و ماه را لعنت...

View Article


حواشی شهر

در حواشي شهردر زير زمين ها ي مرطوبزن زندگي زنگ زدپوسيد، فاني شدزهري جاري شد، اشکي ريخته شد، حيثيت افسوس شد، عشقي مدفون شد.خانه بو گرفت، پاشيد زهم، کپک زد.....زن زندگي عشق را در مطبخ خاک کردزن بي جان...

View Article

بی حد و مرز

آنقدر به من نزديک شد که از خود بی خود شدم، و آنقدر از خود بی خود شدم که در من نفوذ کرد، آنقدر وارد شدکه دیگر عادت شد... و اکنون در تنهایی عمیق محتاج نوازشم. شهبد 12-05-90

View Article

دیدار

تن من جان دوباره می خواهد، جسمم را رها کن. عالمی تازه می خواهم، فکرم را رها کن. حرف امروزم نیست، سالهایت می گوییم. فاحشه امشب به دیدارت نمی آیم. شهبد 12-5-90

View Article

نیاز

همچو نیاز آب به تشنه لب، نیاز باران به کویر، نیاز پرواز به پرنده، نیاز خالق به مخلوق، نیاز هوا به آدم، همچون نیاز عشق به انسان، دست من به لمس وجودت نیاز دارد. شهبد 15-5-90

View Article


آموخته هایم

امروز آموختم اگر می خواهم با دیگران باشم نباید خودم باشم.

View Article

درد

درد من خیانت نیست، تن من به قیمت نان شبم چوب خورد.

View Article


زخم شبانه

اگرچه زخم وحشیگری های شبانه بر بدنش روح را می آزرد، اما مطمئنم قلبش باکره بود.

View Article

فلش

زمانی که انسان در هنگام عبادت به کمی راهنمایی مذهبی نیازمند است ، فلشی بر روی سقف اتاق ، به سمت خدا اشاره می کند .

View Article


شرطی

من خودم را سالهاست می فروشم شرطی، روزی بهر نان، شبی هم رسمی، بی سبب عیب نزار، من اگر خاموشم، لب من سوخته است از بوسه های جبری، روزگاری من هم ، آبرویی داشتم، مفت باختمش، همه چی را شرطی.

View Article

شکست تن

و چه تلخ است زخم هر خاطره را بوسيدن تخم عشق را پاشيديم، يخ را آب کرديم و آب را نوشيديم بوسه ي جانانه را چسبيديم عشق را پشت سنگر حفظ کرديم خانه را امن کرديم و يک عمر خوابيديم خورشيد را آباد و ماه را...

View Article

حواشی شهر

در حواشي شهر در زير زمين ها ي مرطوب زن زندگي زنگ زد پوسيد، فاني شد زهري جاري شد، اشکي ريخته شد، حيثيت افسوس شد، عشقي مدفون شد. خانه بو گرفت، پاشيد زهم، کپک زد.. ... زن زندگي عشق را در مطبخ خاک کرد زن...

View Article
Browsing all 20 articles
Browse latest View live